این دو در بیانیه مشترک خود که سهشنبه ۱۴ مرداد از زندان تهران بزرگ منتشر کردند، نوشتهاند: «وقتی حکومتی تا این اندازه از مرگ تغذیه میکند، دیگر نامش نه جمهوری است، نه اسلامی؛ یک دستگاه مرگ است با صورتک دین.»
قدیانی و محمودیان تاکید کردهاند: «باید این ماشین مرگ متوقف شود. باید گرهِ طناب دار از گردن کشورمان باز شود. باید نشان داده شود این قتلهای حکومتی که توسط حکومت نامشروع جمهوری اسلامی انجام میگیرد، نه فقط مثل گذشته پذیرفتنی نیست بلکه همه تلاش کنیم هزینه اینگونه جنایتهای سازمانه یافته برای حکومت افزایش پیدا کند.»
این بیانیه در اعتراض به صدور حکم اعدام برای بابک شهبازی منتشر شده است.
رد درخواست اعاده دادرسی بابک شهبازی
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی بابک شهبازی، زندانی سیاسی را رد کرد. شهبازی دیماه ۱۴۰۲ بازداشت پس از تحمل ماهها حبس در انفرادی با حکم ابوالقاسم صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد.
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال حاکی است، درخواست اعاده دادرسی این زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ، ۱۱ مرداد به دیوان عالی کشور ارائه شد و سه روز بعد در ۱۴ مرداد از سوی قاسم مزینانی، رییس شعبه شعبه ۹ دیوان عالی کشور رد شده است.
رد سریع اعاده دادرسی شهبازی در دیوان عالی کشور، در حالیکه ابهامات جدی درباره روند پرونده، فشارهای امنیتی و محتوای اتهامات مطرح است، بار دیگر نگرانیها درباره استفاده ابزاری از اتهام جاسوسی در پروندههای سیاسی و نبود دادرسی عادلانه در ایران را تشدید کرده است.
خانواده شهبازی از زمان بازداشت این زندانی سیاسی تحت فشار شدید قرار گرفته و ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به آنها گفته بودند در صورت هرگونه اطلاعرسانی درباره بازداشت او، به روند اجرای حکم اعدام او شدت خواهند بخشید.
بازداشت و صدور حکم اعدام
بابک شهبازی، متولد سال ۱۳۶۰ در نهاوند، متاهل و پدر دو فرزند است. او در ۱۶ دیماه ۱۴۰۲ بازداشت شد و بنا بر گزارش منابع مطلع، ماهها در سلولهای انفرادی در زندان اوین و در «خانههای امن» نهادهای امنیتی نگهداری شد.
در این بیانیه گفته شده است: «در دو دهه گذشته، بارها اعدام دیدهایم. نه از تلویزیون، نه از اخبار، بلکه از فاصله چند قدمی. کسانی را که با آنها خندیدهایم، نفس کشیدهایم، روزها یا ماهها در یک فضا زیستهایم، بردهاند به جایی که دیگر بازگشتی در کارشان نیست. مرگ برای اعدامشده ظرف چند لحظه تمام میشود، اما برای ما زندانیان، از همان لحظات شروع میشود.»
قدیانی و محمودیان در این بیانیه افزودهاند: «این روزها بابک شهبازی در آستانه حکم اعدام قرار گرفته و اجرای حکمش قریبالوقوع است؛ نه برای اجرای عدالت، بلکه برای اجرای تصمیمی که از همان روز بازداشتش، گرفته شده بود. هیچ روند قضایی واقعیای در این میان طی نشد. یک پرونده امنیتی و مثل همیشه با سناریویی از پیش نوشته شده، یک بازجوییِ آلوده به فشار، تهدید و بیخوابی، یک دادگاه فرمایشی با قضاتی که هیچ بویی از شرافت و انسانیت نبردهاند. و این بار یک شاهکار دیگر از قوه قضائیه علی خامنهای خودکامه قدرت پرست؛ رد درخواست اعاده دادرسی، آن هم کمتر از ۲۴ ساعت بعد از ارائه لایحه و ثبت درخواست اعاده دادرسی توسط وکلا به دیوان عالی کشور.»
به گفته این دو زندانی سیاسی، « رد اعاده دادرسی در کمتر از ۲۴ ساعت، نه فقط نقض عدالت، بلکه تمسخر آن است. در پرونده بابک شهبازی، نه نشانی از بررسی دقیق هست، نه جستوجوی حقیقت؛ فقط عجله برای کشتن. مسئله فقط بابک نیست؛ مسئله، نهادینهشدن یک کشتار اداریشده، منظم و برنامهریزی شده است. قتلهایی که نه بر پایه اثبات جرم، بلکه بر اساس نیاز حکومتی طراحی میشوند که قربانی میخواهد؛ و قربانی را میسازد، اگر حتی وجود نداشته باشد. بابک شاید فقط «در لحظه مناسب، سوژهی مناسبی برای کشته شدن» بوده است.»
ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان در ادامه بیانیه خود افزودهاند: « این دادرسی نیست؛ یک قتل سازمانیافته است. برنامهریزیشده، هدفمند، و با مهر تایید نهایی حکومت و در رأس این حکومت، کسی نشسته که دیگر حتی زحمت نمایش عدالت را هم به خود نمیدهد: علی خامنهای. همهچیز زیر سایه اراده او شکل میگیرد. وقتی میخواهد ببخشد، متهم با دهها و صدها و هزاران میلیارد تومان اختلاس و دزدی میشود رییس مجلس و امام جمعه، و وقتی بخواهد حذف کند، طناب دار زودتر از دادنامه آماده میشود. اعدام بابک شهبازی اعدام یک فرد نیست؛ یک پیام است: علی خامنهای میکشد تا حکومت کند. او به ما میگوید عدالت را فراموش کنید، چون اینجا تنها چیزی که اهمیت دارد، بقای من است.»
در پایان این بیانیه گفته شده است: « بابک هنوز زنده است و این مسئولیت ما را چند برابر میکند، به جای سوگواری در فردای اعدام همه باید بدانیم اگر امروز بسیاری از کسانی که با اینگونه احکام جنایتکارانه روبرو شدهاند و هنوز زندهاند، نه بهخاطر لطف حکومت، که بهخاطر فشار، اعتراض، و ایستادگی مردم است و آنها که کشته شدهاند، ننگی ابدی است بر پیشانی علی خامنهای ، نه به عنوان یک رهبر، بلکه بهعنوان رهبر یک گروه تبهکار.